جدیدترین اخبار
تاریخ » داخلی » خاطرات مامور سابق وزارت اطلاعات؛ قسمت سی: یکی از عملیات‌های علیه انجمن از سوی یکی از همکار‌ها لو رفت/ انجمنی‌ها در برخی از مسائل خیلی وقیح بودند/ بعد‌ها فهمیدیم دولت مایل نیست روی موضوع انجمن کار شود »
تاریخ انتشار: 3/30/2025 9:11:16 PM

خاطرات مامور سابق وزارت اطلاعات؛ قسمت سی: یکی از عملیات‌های علیه انجمن از سوی یکی از همکار‌ها لو رفت/ انجمنی‌ها در برخی از مسائل خیلی وقیح بودند/ بعد‌ها فهمیدیم دولت مایل نیست روی موضوع انجمن کار شود

خاطرات مامور سابق وزارت اطلاعات؛ قسمت سی: یکی از عملیات‌های علیه انجمن از سوی یکی از همکار‌ها لو رفت/ انجمنی‌ها در برخی از مسائل خیلی وقیح بودند/ بعد‌ها فهمیدیم دولت مایل نیست روی موضوع انجمن کار شود
یک بار متوجه شدم که یکی از عملیات‌هایمان در مورد انجمن لو رفته فهمیدم کی این کار را کرده بود چون در واقع خودش خودش را لو داد - انجمنی‌ها در برخی مسائل وقیح هستند فهمیدم از بچه‌های خودمان است یک روز رف

خاطرات مامور سابق وزارت اطلاعات؛ قسمت سی: یکی از عملیات‌های علیه انجمن از سوی یکی از همکار‌ها لو رفت/ انجمنی‌ها در برخی از مسائل خیلی وقیح بودند/ بعد‌ها فهمیدیم دولت مایل نیست روی موضوع انجمن کار شود یک بار متوجه شدم که یکی از عملیات‌هایمان در مورد انجمن لو رفته فهمیدم کی این کار را کرده بود چون در واقع خودش خودش را لو داد - انجمنی‌ها در برخی مسائل وقیح هستند فهمیدم از بچه‌های خودمان است یک روز رفتم به اتاقش دیدم کلی کتاب دارد. نگاهی به کتاب‌ها کردم و گفتم: با این همه کار فرصت می‌کنید کتاب بخوانید؟ گفت بله اگر من روزی یکی دو ساعت کتاب نخوانم که به درد نمی‌خورد رفتم سمت کتاب‌ها؛ به تک تک کتاب‌ها دست کشیدم رسیدم به کتاب انجمن برش داشتم و گفتم دوستان شما هم که اینجا هستن کمی جا خورد اما به روی خودش نیاورد چشم در چشم که شدیم.


سرویس تاریخ «انتخاب»: کتاب «من اطلاعاتی بودم» در دو جلد توسط رضا اکبری آهنگر و راضیه ولدبیگی توسط نشر شهید کاظمی منتشر شده است. این کتاب شرح خاطرات علی مهدوی، کارمند بازنشسته وزارت اطلاعات از سال‌های اول انقلاب و پرونده انجمن حجتیه است. نشر شهید کاظمی به آدرس قم - خیابان معلم - مجتمع ناشران - طبقه اول واحد ۱۳۱ و به شماره تلفن ۶ الی ۰۲۵۳۷۸۴۰۸۴۴ ناشر این کتاب می‌باشد.

اطلاعاتی رفیق انجمن

یک بار متوجه شدم که یکی از عملیات‌هایمان در مورد انجمن لو رفته، فهمیدم کی این کار را کرده بود چون در واقع خودش خودش را لو داد - انجمنی‌ها در برخی مسائل وقیح هستند. فهمیدم از بچه‌های خودمان است یک روز رفتم به اتاقش دیدم کلی کتاب دارد. نگاهی به کتاب‌ها کردم و گفتم: با این همه کار فرصت می‌کنید کتاب بخوانید؟ گفت بله اگر من روزی یکی دو ساعت کتاب نخوانم که به درد نمی‌خورد رفتم سمت کتاب‌ها؛ به تک تک کتاب‌ها دست کشیدم رسیدم به کتاب انجمن برش داشتم و گفتم دوستان شما هم که اینجا هستن کمی جا خورد اما به روی خودش نیاورد چشم در چشم که شدیم.

با خنده گفت: آره ما کتاب‌های رفقامون رو می‌خونیم یادم نیست کدام کتاب بود ولی کتاب انجمن بود خیلی راحت گفت کتاب‌های رفقامون این وقاحت عناصری که با انجمن مرتبط بودند را هم داشتیم وظیفه‌ام این بود که به حفاظت گزارش دهم، در برخورد با این حضرات عزم جزم می‌خواهد که بخواهی کارشان را پیگیری کنی تا می‌آمدیم کاری بکنیم ده تا تلفن می‌شد که چرا می‌خواهید اینکار را با فلانی بکنید؟ مثلاً یک ممنوعیت خروج ساده برای آقای سجادی می‌خواستیم که باید کلی جواب پس می‌دادیم.

در آن واحد مدیرکل و معاونش، دفتر وزیر، من، مسئول قضائی در دفتر دادستان نیروی من در فرودگاه همه در تکاپو بودیم. آخرش به زور شد یعنی کم مانده بود دست به یقه بشوم با دادستان، که آقاجان ما اهداف مهمی داریم یک ممنوع الخروجی که کاری ندارد. ولی خیلی سخت می‌توانستیم به دستش بیاوریم به خاطر همین این مدل کار‌ها، آن زمان خیلی سخت بود و الان هم به شکل دیگر سخت است دولت اصلاً مایل نیست روی این مسائل کار بشود.




جدیدترین سیاسی