جدیدترین اخبار
جزئیات جلسه غیرعلنی ۲ ساعته مجلس با وزیر اطلاعات / سخنگوی هیئت رئیسه مجلس به نقل از وزیر اطلاعات: جنگی که اتفاق افتاد یک جنگ بسیار پیچیده و کاملاً برنامه‌ریزی‌شده برای یک عملیات بلندمدت بود / ما باید کمافی‌السابق شاهد یک انسجام، هماهنگی و همدلی بین نهاد‌های امنیتی و اطلاعاتی در کشور باشیم
تاریخ » داخلی » خاطرات محمود فروغی؛ قسمت هشت: روایت‌هایی از ارتباطات ایران و انگلیس بعد از جنگ جهانی دوم/ سفیر در مذاکرات هیچ نقشی نداشت و شاه مستقیما با چرچیل مذاکره می‌کرد »
تاریخ انتشار: 7/15/2025 10:42:15 PM

خاطرات محمود فروغی؛ قسمت هشت: روایت‌هایی از ارتباطات ایران و انگلیس بعد از جنگ جهانی دوم/ سفیر در مذاکرات هیچ نقشی نداشت و شاه مستقیما با چرچیل مذاکره می‌کرد

خاطرات محمود فروغی؛ قسمت هشت: روایت‌هایی از ارتباطات ایران و انگلیس بعد از جنگ جهانی دوم/ سفیر در مذاکرات هیچ نقشی نداشت و شاه مستقیما با چرچیل مذاکره می‌کرد
اولین مأموریتی که به خارج از کشور داشتم، مأموریت به انگلستان بود. برایم از نظر شخصی خیلی جالب بود، چون وزارت خارجه من را به عنوان دبیر اول اعزام کرد، که به نظرم در آن زمان سابقه نداشت. معمولاً سفارت‌خ

خاطرات محمود فروغی؛ قسمت هشت: روایت‌هایی از ارتباطات ایران و انگلیس بعد از جنگ جهانی دوم/ سفیر در مذاکرات هیچ نقشی نداشت و شاه مستقیما با چرچیل مذاکره می‌کرد اولین مأموریتی که به خارج از کشور داشتم، مأموریت به انگلستان بود. برایم از نظر شخصی خیلی جالب بود، چون وزارت خارجه من را به عنوان دبیر اول اعزام کرد، که به نظرم در آن زمان سابقه نداشت. معمولاً سفارت‌خانه‌ها حتی برای سمت دبیر دوم هم باید به تأیید وزارت برسند، چه برسد به دبیر اول. خودم هم نفهمیدم چرا چنین تصمیمی گرفتند، اما خب، موضوع مهمی نبود.


سرویس تاریخ «انتخاب»: محمود فروغی فرزند محمدعلی فروغی نخست‌وزیر دوران پهلوی بود. وی فارغ‌التحصیل دانشکدهٔ حقوق و علوم سیاسی از دانشگاه تهران و از کارمندان وزارت خارجه بود. او در دوران خدمت خود سرکنسول ایران در نیویورک، سفیر ایران در برزیل و سوئیس و آمریکا و افغانستان، معاون وزارت امور خارجه و کفیل وزارت امور خارجه بود.

سؤال: درباره مأموریتتان به انگلستان صحبت می‌کردید…

جواب: بله، اولین مأموریتی که به خارج از کشور داشتم، مأموریت به انگلستان بود. برایم از نظر شخصی خیلی جالب بود، چون وزارت خارجه من را به عنوان دبیر اول اعزام کرد، که به نظرم در آن زمان سابقه نداشت. معمولاً سفارت‌خانه‌ها حتی برای سمت دبیر دوم هم باید به تأیید وزارت برسند، چه برسد به دبیر اول. خودم هم نفهمیدم چرا چنین تصمیمی گرفتند، اما خب، موضوع مهمی نبود.

در آنجا ابتدا کار‌های دفتری انجام می‌دادم، بعد به امور کنسولی پرداختم. در سال آخر، وظایف مستشار را انجام می‌دادم. تنها موضوع جالب، دو ماجرا بود: یکی سفر اعلیحضرت به انگلستان بود که بیشتر جنبه تشریفاتی داشت، و من هم نقشی در امور سیاسی آن نداشتم. دومی سفر هیئت ایرانی برای شرکت در المپیک بود که باز هم بیشتر جنبه تشریفاتی داشت.

سؤال: این مأموریت در چه سال‌هایی بود؟

جواب: بین سال‌های ۱۹۴۳ تا ۱۹۴۸. در این مدت، مثلاً مذاکراتی که شاه با شخصیت‌های انگلیسی مثل چرچیل، اتلی، یا ایدن داشتند، هیچ ارتباطی با من نداشت. من فقط مسئول هماهنگی‌های تشریفاتی و گاه رساندن پیام و تلفن بودم. هیچ‌گاه وارد مذاکرات سیاسی نشدم.

سؤال: آیا با آقای پایمن آشنا شدید؟

جواب: بله، بیشتر کار‌های من با آقای پایمن بود. کاری که در سال آخر به من محول شده بود، گرفتن دو کشتی جنگی به عنوان خسارت برای دو کشتی‌ای بود که در خلیج فارس در سوم شهریور غرق شده بودند. دو افسر نیروی دریایی ایران هم برای این مأموریت آمده بودند: سرهنگ صفایی و شاهین (که بعد‌ها فرمانده نیروی دریایی شد). مذاکره درباره تحویل این کشتی‌ها با آقای پایمن انجام شد.

نکته جالب اینکه تا مدت‌ها نمی‌دانستم آقای پایمن فارسی بلد است، چون این نخستین مأموریت من بود و تجربه نداشتم. بعد‌ها فهمیدم فارسی را بسیار روان صحبت می‌کند.

سؤال: تحویل کشتی‌ها در کجا انجام شد؟

جواب: انگلیسی‌ها می‌خواستند کشتی‌ها را در یکی از بنادر خود تحویل دهند. ما اصرار داشتیم که در خلیج فارس تحویل دهند، چون در مسیر از اقیانوس اطلس تا مدیترانه و سپس خلیج فارس، احتمال آسیب یا غرق‌شدن کشتی‌ها وجود داشت. خوشبختانه در روز آخر مأموریتم، توافق‌نامه‌ای امضا شد و یادداشتی مبادله کردیم مبنی بر اینکه این دو کشتی در خلیج فارس تحویل داده شوند، و این را جبران خسارت مادی دانستیم. درباره خسارات معنوی، طبیعتاً قابل اندازه‌گیری نبود.

سؤال: آیا در آن زمان مسئله‌ای با بی‌بی‌سی یا نفت نداشتید؟

جواب: نه، من هیچ ارتباطی با موضوع بی‌بی‌سی یا نفت نداشتم. تمرکزم بر امور جاری، کار‌های کنسولی و دانشجویان بود. تازه جنگ جهانی دوم تمام شده بود و دانشجویان زیادی می‌آمدند که کار‌های روزمره‌شان را باید انجام می‌دادیم.

سؤال: مأموریت بعدی شما چه بود؟

جواب: از لندن به ایران برگشتم، و سپس به عنوان سرکنسول نیویورک منصوب شدم. در آن زمان تنها یک سرکنسولگری در آمریکا داشتیم، در نیویورک. تمام کار‌های کنسولی در اختیار ما بود و تمام امور سیاسی با سفارت در واشنگتن بود. در چهار سالی که آنجا بودم، هیچ‌گاه وارد کار سیاسی نشدم.

سؤال: حتی وقتی دکتر مصدق به نیویورک آمدند؟

جواب: بله، حتی در آن زمان. تنها در حد رمز کردن تلگراف‌ها و ارسال آن به تهران با نخست‌وزیر همکاری داشتم، ولی هیچ دخالتی در امور سیاسی نداشتم. یک بار هم به خود دکتر مصدق گفتم که من اینجا فقط گذرنامه، روادید، ازدواج، تولد و این قبیل را رسیدگی می‌کنم، نه امور سیاسی.

سؤال: تغییر کابینه‌ها از رزم‌آرا تا مصدق و زاهدی، روی کار شما تأثیری نداشت؟

جواب: اصلاً. فقط در شش- هفت ماه آخر دوران مصدق بود که به من تلگراف زدند و گفتند می‌خواهند مرا به عنوان کاردار دائم به واشنگتن بفرستند، چون نمی‌خواستند سفیر اعزام کنند. من محاسبه کردم و دیدم با سبک زندگی‌ام جور نیست، پاسخ دادم که اگر لازم است موقتاً می‌روم و بعد برمی‌گردم، ولی کاردار دائم شدن با زندگی من نمی‌سازد. آنها هم پذیرفتند و شخص دیگری را اعزام کردند.

سؤال: درباره آقای الهیار صالح هم اگر ممکن است بفرمایید.

جواب: آقای صالح از شریف‌ترین افرادی بود که در عمرم دیدم. سفیر خوبی نبود، ولی انسان بسیار بااخلاق، دیندار و درستکاری بود. روزه‌اش را همیشه می‌گرفت. در زمان انتخابات آمریکا، روزه‌داری‌اش با نوع کار سفارت خیلی هماهنگ نبود، ولی انسان فوق‌العاده شریفی بود. بعد از سقوط کابینه مصدق، آقای زاهدی به ایشان پیشنهاد کرد که بمانند، نپذیرفت. با قرض سنگینی که داشت، به ایران برگشت و از مقامش گذشت. واقعاً کمتر کسی را دیدم که این‌گونه از مقامش به خاطر اصولش بگذرد.

سؤال: درباره آقای نمازی و ماجرای نفت در نیویورک چیزی شنیدید؟

جواب: بعد از اقامت مرحوم مصدق در نیویورک، ایشان به واشنگتن رفتند. خیلی از همراهانشان در منزل آقای نمازی سکونت داشتند. آقای نمازی واقعاً مهمان‌نواز بود. درباره اینکه چه مذاکراتی انجام شده یا نشد، چیزی نمی‌دانم، فقط شایعاتی بود که می‌شنیدیم. حتی می‌گفتند دکتر متین‌دفتری علیه مصدق فعالیت‌هایی کرده، اما من نمی‌توانم صحت آن را تأیید کنم.

سؤال: بعد از نیویورک چه کردید؟

جواب: پس از پایان مأموریتم به ایران برگشتم. مدتی به مجمع عمومی سازمان ملل رفتم و سال بعد دوباره اعزام شدم. سپس به عنوان سفیر به برزیل منصوب شدم. ابتدا وزیر مختار بودم و بعد که نمایندگی به سفارت کبرا ارتقا یافت، من هم به مقام سفیر رسیدم.

سؤال: در چه سالی به برزیل رفتید؟

جواب: در سال ۱۹۵۷ اعزام شدم و تا سال ۱۹۶۱ آنجا بودم.




جدیدترین سیاسی