جدیدترین اخبار
تاریخ » داخلی » خاطرات مامور سابق وزارت اطلاعات؛ قسمت چهل و چهار: ورود انجمن حجتیه به کارخانه‌ی زمزم »
تاریخ انتشار: 4/20/2025 11:01:42 PM

خاطرات مامور سابق وزارت اطلاعات؛ قسمت چهل و چهار: ورود انجمن حجتیه به کارخانه‌ی زمزم

خاطرات مامور سابق وزارت اطلاعات؛ قسمت چهل و چهار: ورود انجمن حجتیه به کارخانه‌ی زمزم
نوشابه خیلی درآمد زاست، شکر و مواد اولیه را وارد می‌کردند قیمتش بالا بود و میان مردم پرطرفدار ضربه خورده بودند کند و تیمی حذف شده بودند انجمن می‌خواست این ننگ را یکجوری جبران کـنند نیاز داشت فریاد بزن

خاطرات مامور سابق وزارت اطلاعات؛ قسمت چهل و چهار: ورود انجمن حجتیه به کارخانه‌ی زمزم نوشابه خیلی درآمد زاست، شکر و مواد اولیه را وارد می‌کردند قیمتش بالا بود و میان مردم پرطرفدار ضربه خورده بودند کند و تیمی حذف شده بودند انجمن می‌خواست این ننگ را یکجوری جبران کـنند نیاز داشت فریاد بزند ما هم کسی هستیم توی این مملکت به خاطر همین فشار آوردند که آن افراد اخراج شده را برگردانند و نشان دهند انجمن اقتدار دارد.


سرویس تاریخ «انتخاب»: کتاب «من اطلاعاتی بودم» در دو جلد توسط رضا اکبری آهنگر و راضیه ولدبیگی توسط نشر شهید کاظمی منتشر شده است. این کتاب شرح خاطرات علی مهدوی، کارمند بازنشسته وزارت اطلاعات از سال‌های اول انقلاب و پرونده انجمن حجتیه است. نشر شهید کاظمی به آدرس قم - خیابان معلم - مجتمع ناشران - طبقه اول واحد ۱۳۱ و به شماره تلفن ۶ الی ۰۲۵۳۷۸۴۰۸۴۴ ناشر این کتاب می‌باشد.

استان خراسان (بدمستی در زمزم)

اما مورد خراسان فرق داشت در آنجا مشکل جدی داشتیم عناصر تندرو و پیچیده هتاکی آنجا فعال بودند، بستر اجتماعی هم: می‌کردند. اقداماتی می‌کردند که با چارچوب‌های نظام هم نمی‌خواند مثلاً تابلویی -‌زده بودند که اللهم العن عمر و عثمان و ابوبکر که ما البته مخالف تیپ‌هایی مثل آقایان اخوان فاطمی و صالحی آذر عناصر برجسته آن گروه بودند. در خراسان آقای اخوان فاطمی فعال بود. مثلاً در انجمن خراسان دیدیم برخی از این‌ها صفر تا صد شرکت زمزم را دست گرفته‌اند. زمزم مال بنیاد مستضعفین است از مدیریت تولید، توزیع تا فروش همه در اختیار عناصر انجمن بود می‌دیدم ‌می‌روند اردو بدمستی می‌کنند شیشه‌های نوشابه را می‌برند می‌خورند و آخرش هم می‌شکنند عکس‌هایش بود.

کسی هم نبود بپرسد این بدمستی و اسراف برای چیست مگر مال پدرتان است؟ برای بیت المال است. اگر حکومت را قبول ندارید پس چرا هستید؟ معلوم است چرا چون درآمد خوبی داشت تولید نوشابه و مصرفش هم که بالاست. اطلاعاتم را جمع‌بندی کردم دوره ریاست آقای رفیق دوست بود، قرار ملاقات گذاشتم و رفتم دیدن ایشان کلاً راجع به انجمن صحبت کردم و دیدگاه‌هایشان را توضیح دادم. البته خودشان آن‌ها را می‌شناختند از قبل از انقلاب مبارز بودند.

مواضع انجمن را که توضیح دادم گفتم یک عده زیر بلیط شما در استان خراسان فعال هستند آقا دارند جرم انجام می‌دهند سوء استفاده می‌کنند ماشین‌های شرکت زمزم را بر می‌دارند ‌می‌روند اردو تفریح شیشه‌های نوشابه‌ها را هم محض خنده می‌ شکنند، بفرمایید عکس‌هایش را ببینید بچه‌ها فیلم و عکس گرفته، بودند دستم بود.

ادامه دادم ضمن اینکه بده بستان‌هایی داخل خود سیستم هم هست حرف‌هایم را که زدم آقای رفیق دوست خیلی سریع تصمیمش را، گرفت گوشی تلفن را برداشت همانجا زنگ زد به مسئول بنیاد خراسان من اسامی افراد را به او داده بودم گفت آقا این فلانی و فلانی و همه دار و و حتمی را معا افراد برکنار شدند خیلی برایم جالب بود ذوق کردم اولین بار بود می‌دیدم فردی که دارم به او گزارش خرابکاری این جماعت را می‌دهم اینقدر سریع تصمیم می‌گیرد و دستور صادر می‌کند به هر حال ایشان خودش قبلاً نظامی و عضو سپاه بود. آمدند. حتی البته بعداً بازخوردش را هم دیدم انجمن این را پیراهن عثمان کرد.

شروع کردند به اعتراض و داد و بیداد که آی چرا انجمنی‌ها را از کار برکنار می‌کنید حسابی شلوغش کردند همه جا رفتند گزارش دادند به وزارت هم در جلسه‌ای که با انجمنی‌ها در دانشگاه امام صادق داشتیم هم مطرح کردند که آقا چرا ما را از کار بیکار کردید، شما‌ها زمزم خراسان را از ما گرفتید خیلی برایشان مهم بود.

پشه با یا یکی از سرانشان آمده بود وزارت قرار بود با وزیر صحبت کند اما وزیر که حرفی با آن‌ها نداشت من را فرستادند برای ملاقات توی آن جلسه آن عضو انجمن شروع کرد با آب و تاب علیه من گزارش می‌داد من با خونسردی تمام گوش می‌کردم مدارکی هم آورده بودند مدارک را از آن‌ها گرفتم یک کپی برای خودم نگه داشتم و اصل را برگرداندم توضیح دادم که نخیر اینطوری که شما فکر می‌کنید نیست این‌ها داستانهاییست که انجمن سر هم می‌کند فکر می‌کنند وزارت الان پر از بهایی هاست. ادعا داشتند بهائیت در وزارت نفوذ کرده، من را بهایی می‌دیدند چون داشتم با انجمن برخورد می‌کردم پس بهایی بودم و مخالف امام زمان این جماعت امام زمان را مختص خودشان کرده بودند. خیلی حرص می‌خوردند که از زمزم بیرونشان کردند.

نوشابه خیلی درآمد زاست، شکر و مواد اولیه را وارد می‌کردند قیمتش بالا بود و میان مردم پرطرفدار ضربه خورده بودند کند و تیمی حذف شده بودند انجمن می‌خواست این ننگ را یکجوری جبران کـنند نیاز داشت فریاد بزند ما هم کسی هستیم توی این مملکت به خاطر همین فشار آوردند که آن افراد اخراج شده را برگردانند و نشان دهند انجمن اقتدار دارد.

من فهمیده بودم میخواهند چه کار کنند محکم سر موضعم ایستادم و گفتم: آقا جان شما تخلف کردهاید این فیلم این عکس، ملاحظه کنید من همه مستند برنامههایتان را به مقامات بالا گزارش دادهام بیخود حرص و جوش نزنید خوبی قصه اینجا بود که اقای رفیق دوست حرفهایم را باور داشت میدید روی هوا و هوس حرف نزدهام و دستم پر از مدارک بود و جای شک باقی نمیماند، چون حرفم رازده بودم بولتن و گزارش هم دادم. مثل همان موردی که خدمت رهبری دادم تاریخ، فلان جلسه، فلان، اعضای حاضر در جلسه x y و بودند این فرد این را گفت فلانی اینطور جواب داد همین طور به ترتیب نوشته بودم تاریخ و مکان و صوت جلسه هم وجود داشت در داستان زمزم انجمن جدا احساس ضرر کرد، بعد از این ماجرا سعی داشت طوری جریان را توجیه کند، میخواستند نیروهایشان را دوباره جمع کنند و بگویند آیت الله فلان و بهمان یا فلان مسئول از انجمن خودمان هستند.

البته مشخص است که بعضی به خاطر قدرت میآیند جذب میشوند با هم فکر نیستند میگویند حالا که فلان گروه قدرتمند است برویم آنجا به نان و نوایی برسیم این جور افراد کم هم نیستند و فرضا اگر فردا روزی قرار شد همه انجمنیها را محاکمه کنند منکر همه چیز میشوند و میگویند ما اصلاً در عمرمان انجمن ندیدیم.

لذا این بعد را هم باید در نظر بگیریم که انجمن برای احیا و حفظ آبروی خودش مجبور بود این کار‌ها را پیگیری کند. هنوزم که هنوز است این‌ها دادشان بلند است که آی آقا ما را از زمزم بیرون کردند. بله ما بیرون کردیم چون فساد داشتید البته فقط بیرون کردیم محاکمه‌تان نکردیم، محاکمه را هم إن شاء الله در شرایط خاص خودش انجام می‌دهیم.

آقایان انجمنی شما که بیت المال « زمزم» را آن طور حیف و میل کردید، مهر شرکت و داد هم روی پیشانی شما خورده است در جریان کفش ملی هم پای شما گیر است البته گروه ملی بگویم درست‌تر است چون فقط کفش -نبود شرکت «انقلاب ما» هم که ریشهاش معلوم نیست، چیست تکلیف پولی که به اسم مبارزه با بهائیت گرفتید چه شد که بعد از تعطیلی انجمن هم برای شما تبدیل به امکانات شد؟ آیا پول‌ها را به مرجع تقلیدی دادید؟ امکانات را به نظام مربوط به امام زمان برگرداندید؟ یا همچون واقفیه شدید و پول را نگه داشتید کجا بردید؟ چه کار کردید؟




جدیدترین سیاسی