جدیدترین اخبار
تاریخ » داخلی » یادداشت‌های علم، یکشنبه ۶ دی ۱۳۴۹: شاه خندید و گفت حالا خواهی دید سیاست ما چه نتایجی به بار خواهد آورد »
تاریخ انتشار: 3/6/2025 11:43:40 AM

یادداشت‌های علم، یکشنبه ۶ دی ۱۳۴۹: شاه خندید و گفت حالا خواهی دید سیاست ما چه نتایجی به بار خواهد آورد

یادداشت‌های علم، یکشنبه ۶ دی ۱۳۴۹: شاه خندید و گفت حالا خواهی دید سیاست ما چه نتایجی به بار خواهد آورد
یادداشت‌های اسدالله علم: خبری در روزنامه تایمز بود، به این مضمون که روابط ایران و بحرین برای هر دو طرف اهمیت دارد. به خصوص که بحرین می‌خواهد به جای الحاق به اتحادیه ضعیف امارات خلیج فارس مستقل بشود و

یادداشت‌های علم، یکشنبه ۶ دی ۱۳۴۹: شاه خندید و گفت حالا خواهی دید سیاست ما چه نتایجی به بار خواهد آورد یادداشت‌های اسدالله علم: خبری در روزنامه تایمز بود، به این مضمون که روابط ایران و بحرین برای هر دو طرف اهمیت دارد. به خصوص که بحرین می‌خواهد به جای الحاق به اتحادیه ضعیف امارات خلیج فارس مستقل بشود و چون کویت و عربستان سعودی با کناره گیری بحرین موافق نیستند، ممکن است از ایران خیلی استفاده بکند. شاهنشاه خندیدند و فرمودند که حالا خواهی دید سیاست ما چه نتایجی به بار خواهد آورد. دیگر توضیحی نفرمودند.


سرویس تاریخ «انتخاب»: اسدالله علم (۱ مرداد ۱۲۹۸ بیرجند – ۲۵ فروردین ۱۳۵۷ نیویورک)، یکی از مهم‌ترین چهره‌های سیاسی دوران محمدرضا شاه، وزیر دربار از ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۶ و نخست‌وزیر ایران از سال ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۲ بود.

«انتخاب» هر شب یادداشت های روزنوشت علم را منتشر می کند.

یکشنبه ۶ دی ۱۳۴۹: امروز صبح پس از ملاقاتهای مفصل در منزل شرفیاب شدم - [از] بس خسته‌ام می‌کنند، وقتی به کاخ نیاوران می‌روم مقدار زیادی قبل از آن که شاهنشاه به دفتر که در کاخ جهان نماست تشریف بیاورند، راه می‌روم که نفسی و فکری تازه کنم. باری شرفیاب شدم، تلگرافات و کارت‌های تبریک زیادی بود که همه را به عرض رساندم. گزارشاتی از پسر آیت الله خوانساری بود که به چه صورت نخست وزیر می‌خواهد با آنها تماس مستقیم بگیرد. به عرض رساندم، مایه تعجب شاهنشاه شد.

خبری در روزنامه تایمز بود، به این مضمون که روابط ایران و بحرین برای هر دو طرف اهمیت دارد. به خصوص که بحرین می‌خواهد به جای الحاق به اتحادیه ضعیف امارات خلیج فارس مستقل بشود و چون کویت و عربستان سعودی با کناره گیری بحرین موافق نیستند، ممکن است از ایران خیلی استفاده بکند. شاهنشاه خندیدند و فرمودند که حالا خواهی دید سیاست ما چه نتایجی به بار خواهد آورد. دیگر توضیحی نفرمودند. من فکر می‌کنم در مورد جزایر هم توافق‌هایی [شده] است که امر فرموده اند وزیر خارجه، در کراچی اعلام حاکمیت ما را بر آن جا [بکند]. فرمودند: من فکر می‌کنم حالا انگلیسی‌ها با ما صافتر عمل می‌کنند. همین فروش بی مضایقه اسلحه به ما یک نشانه این عمل است و من فکر می‌کنم این تغییر رویه انگلیسی‌ها بعد از حل قضیه بحرین پیش آمده است. من عرض کردم: به هر حال کار جزایر اگر با حسن نیت انگلیس‌ها تمام نشود، ناچار باید آن جا را تصرف کرد. بر فرض انگلیس‌ها بخواهند مداخله مسلحانه بکنند، زورشان فعلاً در خلیج فارس به ما نمی‌رسد. چون یک پنجم ما هم قدرت هوایی ندارند. بر فرض از قبرس طیارات کهنه بیاورند، دیگر آن جا قادر به عمل نخواهد بود. تا کشتی هواپیمابر هم بیاورند، ما کار را تمام کرده ایم. به علاوه از کجا معلوم دل خودشان نخواهد که ما کار را تمام کرده باشیم. فرمودند: فکر می‌کنم حل می‌شود.

فرمودند: تو که نخست وزیر بودی، علیه تو و به طرفداری از آخوندها، انگلیسی‌ها خیلی اقدامات کردند. همان جلسه منزل علاء وزیر دربار وقت بر علیه تو، مرکب از انتظام و شریف امامی و گلشائیان و سروری که پیشنهاد می‌کردند فوری بعد از قضیه پانزدهم خرداد - در آن روز من دستور شدت عمل و تیراندازی دادم و رجاله را متفرق کردم_ تو را برکنار کنم و وساطت امثال مسعودی و پاکروان از آخوندها و منبر رفتن بهبهانی_که از کهنه نوکرهای انگلیس بود و چهل سال بود که منبر نرفته بود_بر علیه تو همه دلالت بر این امر دارد. عرض کردم: صحیح است، ولی مثل این که آمریکایی‌ها هم از غلام خوششان نمی‌آمد، زیرا هیچ مطلبی را نمی‌توانستند از من بفهمند. خلاصه نوکرشان نبودم و فکر می‌کنم بختیار از بغداد هم در آن تاریخ با علم و اشاره آنها اقدام می‌کرد. فرمودند: این هم بعید نیست. من یقین دارم شاهنشاه بیش از اینها اطلاع دارند و اصولاً این که من پس از آن که همۀ جاده‌ها را صاف کردم، از کار برکنار شدم و کار را به [حسن] علی منصور که شب انتخابات تهران از خانه وزیر مختار آمریکا به من تلفن و التماس می‌کرد که دستور بدهم در لیست انتخاب شدگان قدری بالا بیاید و به نمره یک نزدیک بشود و واقعاً نوکر آمریکایی‌ها بود، دلیلی غیر از این ندارد. ولکن شاهنشاه به قدری عمیق است که یک کلمه حرف بی ربط محال [است] از دهن ایشان خارج شود.

ناهار سردار سواران سینگ وزیر خارجه هند شرفیاب بود. بسیار آدم چیز فهم و واردی است..... سر ناهار که خیلی طول کشید، از همه چیز صحبت شد، از معادن آفریقا و معادن عظیم مس ما، تا کنفرانس اسلامی کراچی. شاهنشاه فرمودند: من گفته ام تعهدات ما در این کنفرانس تا اندازه ای است که با تعهدات ما در سازمان ملل مغایرت نداشته باشد. از تسلّط شوروی بر بحر احمر و خلیج فارس و اقیانوس هند و لژیون خدمتگذاران بشر و همه و همه صحبت شد. جلسه خوبی بود، فقط عیبی که داشت من قدری شراب زیاد نوشیدم. بعد از ظهر ناچار شدم بخوابم ولی شاهنشاه چیزی ننوشیدند.

سر شام رفتم. بر سر دعوت از یک عده اشخاص و سفرای خارجی شاهنشاه خیلی سخت به شهبانو پریدند، به طوری که من خجالت کشیدم. من پیشنهاد کرده‌ام از دستجات مختلف اعم از دیپلماتهای مقیم مرکز و صاحبان صنایع و هنرمندان و نویسندگان، دعوت مخلوطی برای شام در حضور شاهنشاه به عمل آید.... تصویب فرموده اند. راجع به تاریخ دعوت و اشخاصی که باید دعوت شوند، سر شام که هر دو تشریف داشتند، پرسیدم که کارم آسان شود. شهبانو با دعوت صاحبان صنایع به عنوان این که مردمان بدنامی هستند، مخالفت کردند. شاهنشاه سخت عصبانی شدند و فرمودند که من از شما مشورت نمی‌خواهم، هر عملی بخواهم می‌کنم. حالا هم علم بی ربط نظر شما را خواست. من خیلی ناراحت شدم که باعث ناراحتی شهبانو شده‌ام..... خوشبختانه بعد از شام مقداری صحبت‌های مذهبی شد و قدری [تنش] tension کم شد. شاهنشاه فرمودند: من در خانه کعبه همه چیز را فراموش می‌کنم و حالت عجیبی دارم که مایلم در تمام عمر همان حال را داشته باشم، یعنی یک از خود بیخودی و سرمستی عجیب... با آن که سعی دارم آدم خرافاتی نباشم، ولی ناچارم اذعان کنم که چنین حالی به من دست می‌دهد. علیا حضرت هم فرمودند: میل دارم در لژیون خدمتگذاران بشر خدمت کنم.




جدیدترین سیاسی