من هیچ وجدانی ندارم! نام وجدان من آدولف هیتلر است/من هیچ نگرانی بورژوایی ندارم!

گورینگ تصویر می‌کرد چگونه جوانان او از طریق مسیری زیر زمینی از کاخ ریاست جمهوری به پارلمان رایش رسیده بودند، چگونه چند دقیقه‌ای بیشتر وقت نداشته‌اند و کم مانده بود که گیر بیفتند. او تأسف می‌خورد که هم

من هیچ وجدانی ندارم! نام وجدان من آدولف هیتلر است/من هیچ نگرانی بورژوایی ندارم! گورینگ تصویر می‌کرد چگونه جوانان او از طریق مسیری زیر زمینی از کاخ ریاست جمهوری به پارلمان رایش رسیده بودند، چگونه چند دقیقه‌ای بیشتر وقت نداشته‌اند و کم مانده بود که گیر بیفتند. او تأسف می‌خورد که همه اتاق‌ها نسوخته بودند. اینکه آن‌ها با این عجله کار دیگری از دستشان ساخته نبوده است گورینگ که این کلام بزرگ را بیان می‌کرد، گزارش را با این جملهٔ به راستی پُرمعنا به پایان برد: من هیچ وجدانی ندارم! نام وجدان من آدولف هیتلر است.


سرویس تاریخ «انتخاب»: کتاب گفت‌و‌گو با هیتلر، اثر هرمن رائوشنینگ، فیلسوف و نویسنده آلمانی است که از سال ۱۹۳۳، گفت‌و‌گو‌های خود را با هیتلر به چاپ رسانده است. او که فرماندار یکی از شهر‌های آلمان بود، با نگاهی فلسفی به گفت‌و‌گو با هیتلر پرداخته است. این کتاب از نشر پرسش و با ترجمه منوچهر اسدی به چاپ رسیده است. هرمان آدولف راینهولد راشنینگ (۷ اوت ۱۸۸۷ - ۸ فوریه ۱۹۸۲) سیاستمدار و نویسنده آلمانی، طرفدار جنبش انقلاب محافظه‌کار بود که قبل از جدایی از جنبش نازی برای مدت کوتاهی به جنبش نازی پیوست. او از سال ۱۹۳۳ تا ۱۹۳۴ رئیس مجلس سنا شهر آزاد دانزیگ بود. در سال ۱۹۳۴، عضویت حزب نازی را کنار گذاشت و در سال ۱۹۳۶ از آلمان مهاجرت کرد.

کمی پس از حریق پارلمان رایش هیتلر مایل شد تا درباره موقعیت در دانتسیگ توسط من گزارشی داشته باشد. قرار بود مثل رایش در دانتسیگ انتخاب‌های تازه‌ای صورت گیرد رهبر این منطقه، فورستر، مرا همراهی می‌کرد. پیش از آنکه به دفتر رایش اجازه ورود بگیریم، فرصتی داشتیم تا در محوطه جلوی دفتر آن موقع هیتلر با تعدادی از اعضای ارشد نازی، که آن‌ها هم انتظار ورود را می‌کشیدند صحبت کنیم گورینگ هیملر، فریک، و چند تا از رهبران مناطق غربی با هم گپ می‌زدند.

گورینگ جزئیاتی از حریق پارلمان رایش را حکایت می‌کرد در حزب در آن وقت راز ایــن آتش سوزی خیلی سختگیرانه مخفی می‌شد من خود هیچ چیز دیگری را نپذیرفته بودم به جز اینکه عملاً اشخاصی کمونیست یا دست کم تحریک شده توسط آن‌ها این حریق را طرح‌ریزی کرده باشند. تازه به واسطه ایــن گفت و گو مطلع شدم که پارلمان رایش به طور قطعی با هدایت ناسیونال سوسیالیست‌ها سوزانده شده بود. بداهتی که با آن در این حلقه خودمانی‌ترین افراد مطلع دربارۀ این عمل حرف‌زده می‌شد تکان‌دهنده بود مضحکه‌های ناشی از رضایتمندی شوخی‌های تمسخر‌آمیز فخر فروشی‌ها واکنش این توطئه چینان این‌ها بود.

گورینگ تصویر می‌کرد چگونه جوانان او از طریق مسیری زیر زمینی از کاخ ریاست جمهوری به پارلمان رایش رسیده بودند، چگونه چند دقیقه‌ای بیشتر وقت نداشته‌اند و کم مانده بود که گیر بیفتند. او تأسف می‌خورد که همه اتاق‌ها نسوخته بودند. اینکه آن‌ها با این عجله کار دیگری از دستشان ساخته نبوده است گورینگ که این کلام بزرگ را بیان می‌کرد، گزارش را با این جملهٔ به راستی پُرمعنا به پایان برد: من هیچ وجدانی ندارم! نام وجدان من آدولف هیتلر است.

هیچ چیزی عجیب‌تر از این نیست که این جنایت بزرگ که بانی آن کم کم در حلقه‌های دیگری سر و کله‌اش پیدا می‌شد، خود در مجامع بورژوایی هیچ محکومیت سختی را تجربه نمی‌کرد. در بیشتر موارد حتی با این ضربه موافقت می‌شد و حیرت‌انگیز‌تر باز هم این است که خود بانی این حریق علی رغم کاری که کرده بود می‌توانست از برخی همدلی‌ها حتی تا همین اواخر برخوردار شود قطعاً گورینگ همواره در تضادی با هیتلر قرار داشته است. اما در بحران‌های اساسی او نزدیک و پشت هیتلر قرار می‌گرفت.

این او بود که اجازه سوختن پارلمان رایش را صادر کرد. او این مسئولیت را تقبل کرد همان طور که در ۳۰ ژوئن ۱۹۳۴ طرح میهن پرستان بورژوا را بر عهده گرفت چرا که او خود هیتلر را برای چنین کاری بی تصمیم و برخوردار از روحیهٔ زنانه می‌پنداشت و پس این هم تمایز میان هیتلر و گورینگ است هیتلر باید خود را همواره از بی حوصلگی و تردید خلاص کند و پیش از آنکه بتواند عمل کند باید به وجد آید. و اما بی اخلاقی در مورد گورینگ بدل به طبیعت او شده است. ما به نزد هیتلر خوانده شدیم گفت و گو کوتاه بود. گفت و گو با موقعیت در دانتسیگ و جایگاه دشوار هیتلر در کابینه شروع شد.

ولی هیتلر هیچ دشواری واقعی را تأیید نکرد و این قابل توجه بود که او چقدر خاطرجمع بود که با همۀ شرایط و محدودیت‌های هموار شده بر او می‌تواند آماده شود. او چند ملامت نثار فورستر، کرد اینکه دانتسیگ به همراه رایش گامی را برنداشته است اینکه ابتدا باید گامی استوار شود بعد از آن دیگر چیز‌ها خود به خود با بی پروایی ضروری از راه می‌رسید. به من توصیه شده که سمت دبیرخانه رایش را تحت این شرایط، که ارباب پیر و قدیمی (فون هیندنبورگ) برقرار کرده، نپذیرم. انگار که من زمان داشته‌ام تا مسیح مقدس به من عنایت کند و هر آرزویی برآورده شود. در آن زمان هنوز یک جای کوچک بوده که در آن هیتلر بتواند مذاکره‌ای کند.

او از جایش پشت میز تحریر پرید و نا آرام دور اتاق می‌گشت. من می‌دانم چه انجام داده‌ام! من در را برای شما باز کرده‌ام. حالا موضوع حزب این است، تا از این آغاز فتح کاملی شکل گیرد. به گمان من به گردن این واکنش زنجیر لازم بسته شده است. این واکنش‌ها هر قدر که بتوانند مرا فریب خواهند داد ولی ما منتظر نخواهیم شد تا آن‌ها عمل کنند. شانس بزرگ ما این است که ما سریعتر از آن‌ها عمل می‌کنیم. و ما هیچ ملاحظه‌ای نمی‌شناسیم. من هیچ نگرانی بورژوایی ندارم! من از هر یک از شما انتظار دارم که ما یک خانوادۀ واحد توطئه چین شویم.



منبع : پايگاه خبري تحليلي انتخاب