مدیرکل اطلاعات خارجی ساواک به حج رفت تا سفر به اسراییل عادی جلوه کند/ ایران و ترکیه و اسراییل همکاریهای امنیتی داشتند / اسرائیل و ترکیه بر سر کردها اختلافات تندی داشتند / ترکها به کردها، ترک کوهستانی میگویند، اما ما ایالت کردستان داریم ما نه در مورد ارامنه تعصبی داشتیم و مخالفتی داشتیم و نه در مورد اکراد به صورتی که آنها داشتند، چون آنها کردها را به نام ترکهای کوهستانی مینامند و کرد نمیگویند و ممنوع است ولی ما اصلاً ایالت کردستان داشتیم و با کردها ارتباط داشتیم و که کردها را باید تقویت بکنیم تا کردهای مخالف را در خودشان مستهلک بکنند و با این ارتباطات دامنه فعالیت خودشان را اسرائیلیها در ایران خیلی وسیع کردند.
سرویس تاریخ «انتخاب»: منصور قدر، یکی از چهره های بلندپایه ساواک و سفیر ایران در لبنان و اردن بود. حضور او در لبنان همزمان با فعالیت های امام موسی صدر و شهید چمران در این کشور بود که باعث شکل گیری خاطرات تاریخی قابل توجهی از آن دوره شده است. تاریخ شفاهی هاروارد در گفتگویی با منصور قدر، بخشهایی از خاطرات او را جمع اوری کرده که روزانه بخشهایی از آن را منتشر خواهیم کرد:
(لازم به ذکر است که درهم ریختگی برخی از جملات ناشی از گفتگوی شفاهی منصور قدر با مصاحبه کننده است. تا حد عدم مداخلهی مستقیم در متن، برخی از مشکلات متنی اصلاح شده است.)
آمریکاییها خواستند که از صحنه عقب نیفتاده باشند چون یک تشکیلاتی بوجود آمده، آمدند آن تشکیلاتی را که بوجود آمده حالا هر طریقی اینها آمدند که در آن شرکت بکنند و این وقتی که سرهنگی را بنام ژیرو، افسری بود که در جنگ بینالمللی دست و پایش را از دست داده بود. یک دست و یک پا نداشت ولی خوب دست و پای مکانیکی طوری داشت که واقعاً خیلی به سختی میشد، فهمید او حتی از پله میرفت بالا و این اولین کسی بود که آمد آنجا و ابتدا روی تشکیلات خارجی نظارت کرد که ظاهراً از سی سازمانی بود شبیه اف. آی اطلاعات خارجی تشکیلاتی بود شبیه سی. آی و مقایسه با تشکیلات امریکا و یک عده افسران امریکایی آمدند برای تعلیم دادن و یک عده از افسرها را فرستادند به آمریکا و کلاس هایی تشکیل شد میان کلاسهای سیستم امریکایی؛
کارها کلاسه شده زیاد ابتکار و مغز در آن مطرح نبود. بعد از مدتی سر و کله اسرائیلیها هم پیدا شد و آنها هم مستشارهائی را فرستادند و البته حالا چطور شد که ما با اسرائیل ارتباط پیدا کردیم این داستان جداگانه است که اسرائیلیها از یک مسیری که بنده اطلاع ندارم ابراز تمایل کردند که با ایران مانند ترکیه ارتباط برقرار بکنند و مدعی شده بودند که ترکیه هم یک کشور مسلمان است و با آنها ارتباط محرمانه دارد شما هم ارتباط محرمانه داشته باشید اگر نمیتوانید سفارت داشته باشید اعلام بکنید با ما مبادله اطلاعات نظامی و اطلاعات مورد نظرتان را بکنید و ما هم هرچه داریم بشما میدهیم. در مقابل هم عوامل ما بیایند آنجا و فعالیتهایی در سفارتخانههای عربی بکنند.
این نظر مورد تائید اعلیحضرت فقید واقع شد و فرمودند که یک نفر از مدیرکلهای ساواک برود به آنجا.
سؤال: به بخشید شما فرمودید از مسیری که اطلاع ندارید حدس هم نمیزند از چه مسیری احیانا" مثلاً" میتوانسته باشد. و روی آن تصمیم می گرفتند.حدس نمی زنید چه مسیری بوده باشد؟
آقای قدر: من فکر میکنم امریکائیها ولی چون مطمئن نیستم چون اعلیحضرت گاهی مسیرهای خاصی مثلاً فرض کنید که یک سفیری با سفیر اسرائیل در یکجا صحبت میکرد و اظهارات منتقل میگرفتند. اینست که نمیشود گفت حتماً امریکائیها بودند
بعد از این امر ایشان مدیر کل اطلاعات خارجی که آقای عبدالحسین رحیمی بود بعنوان سفر حج رفت به مکه و بعد از سفر حج رفتند آنجا که خیلی عادی جلوه بکند. بعد هم رفتند به قبرس و از قبرس ویزای جداگانه روی یک کاغذی گرفتند و رفتند آنجا در آنجا پایهگذاری کردند ارتباط اطلاعاتی بین اسرائیل و ایران را که این پایهگذاری بعداً توسعه پیدا کرد و ارتش هم وارد شد و با ارتش هم ارتباط برقرار کردند و بعد هم با سازمانهای اقتصادی و وزارت کشاورزی و سایر دستگاهها هم یکی یکی آمدند و در حقیقت آنجا تبدیل شد بیک ستارت که هیچوقت اسمش سفارت نشد و در تهران هم یک یهودی اسرائیلی اصفهانی الاصل بنام عزری، او هم بعنوان سفیرشان در تهران معرفی شد و ارتباط برقرار بود بعد دامنه این توسعه پیدا کرد و منجر باین شد که یک قرارداد موافقتنامه میشود قرارداد سه جانبه بین ایران و ترکیه و اسرائیل امضاء شد که هر ٦ ماه ما در یکی از این کشورها ملاقات بکنیم و تبادل اطلاعات بکنیم و از خطرهای احتمالی همدیگر را مستحضر بکنیم و یک نوع همکاری محرمانه علیه دشمنان مشترکمان داشته باشیم که مسلماً اعراب بودند و خیلی هم خوب پیشرفت میکرد و با اطلاعات خیلی خوب میدادند.
سؤال: اسرائیلیها؟
قدر: بله و برخلاف آنچه که با ترکها از نظر ظاهری نزدیکتر بودند حتی بعداً نمایندگی آنها تبدیل به سفارت رسمی شد و ارتباط سیاسی برقرار کردند که ما هیچگاه نکردیم ولی با ما همیشه همآهنگی بیشتری داشتند و آنها در مورد مسائل ارامنه و اکراد اختلافات خیلی تند داشتند که گاهی به برخوردهای شدید منجر میشد ولی با ما هیچ.
ما نه در مورد ارامنه تعصبی داشتیم و مخالفتی داشتیم و نه در مورد اکراد به صورتی که آنها داشتند چون آنها کردها را به نام ترکهای کوهستانی مینامند و کرد نمیگویند و ممنوع است ولی ما اصلاً ایالت کردستان داشتیم و با کردها ارتباط داشتیم و که کردها را باید تقویت بکنیم تا کردهای مخالف را در خودشان مستهلک بکنند و با این ارتباطات دامنه فعالیت خودشان را اسرائیلیها در ایران خیلی وسیع کردند.
به طوریکه آمریکاییها، انگلیسی برای نمونه یک نفر هم در ساواک ندیدیم ولی پیشتر ارتباط محرمانه بین روسای دستگاه با مقامات انگلیسی بود که یک آقایی بنام الکساندر استوارت که او خیلی بالا بود که ما أصلا هیچوقت او را ندیدیم.
سؤال: یعنی در تهران بود.
آقای قدر: در تهران بود در سفارت انگلیس و او را من یکدفعه در واشنگتن دیدم که کمیته شد تخریب پیمان بغداد در اینجا تشکیل میشد که بعداً شده بود سنتو من در آنجا او دیدم با معاونش که آقایی قدر بود بنام دونالد میکنن و نمیدانم که من اسم این آقا را هم درست تلفظ میکنم یانه منظورم اسم استوارتسن است یا میکنن نمیدانم اسمش واقعاً همینطور است یک آدم لاغری بود فقط یک جلسه من او را در آنجا دیدم که توی منیت انگلیسی بود و بعد معلوم شد که در مستشاری سفارت انگلیس در تهران است.
پایگاه خبری فن
مدیرکل اطلاعات خارجی ساواک به حج رفت تا سفر به اسراییل عادی جلوه کند/ ایران و ترکیه و اسراییل همکاریهای امنیتی داشتند / اسرائیل و ترکیه بر سر کردها اختلافات تندی داشتند / ترکها به کردها، ترک کوهستانی میگویند، اما ما ایالت کردستان داریم
سرویس تاریخ «انتخاب»: منصور قدر، یکی از چهره های بلندپایه ساواک و سفیر ایران در لبنان و اردن بود. حضور او در لبنان همزمان با فعالیت های امام موسی صدر و شهید چمران در این کشور بود که باعث شکل گیری خاطرات تاریخی قابل توجهی از آن دوره شده است. تاریخ شفاهی هاروارد در گفتگویی با منصور قدر، بخشهایی از خاطرات او را جمع اوری کرده که روزانه بخشهایی از آن را منتشر خواهیم کرد:
(لازم به ذکر است که درهم ریختگی برخی از جملات ناشی از گفتگوی شفاهی منصور قدر با مصاحبه کننده است. تا حد عدم مداخلهی مستقیم در متن، برخی از مشکلات متنی اصلاح شده است.)
آمریکاییها خواستند که از صحنه عقب نیفتاده باشند چون یک تشکیلاتی بوجود آمده، آمدند آن تشکیلاتی را که بوجود آمده حالا هر طریقی اینها آمدند که در آن شرکت بکنند و این وقتی که سرهنگی را بنام ژیرو، افسری بود که در جنگ بینالمللی دست و پایش را از دست داده بود. یک دست و یک پا نداشت ولی خوب دست و پای مکانیکی طوری داشت که واقعاً خیلی به سختی میشد، فهمید او حتی از پله میرفت بالا و این اولین کسی بود که آمد آنجا و ابتدا روی تشکیلات خارجی نظارت کرد که ظاهراً از سی سازمانی بود شبیه اف. آی اطلاعات خارجی تشکیلاتی بود شبیه سی. آی و مقایسه با تشکیلات امریکا و یک عده افسران امریکایی آمدند برای تعلیم دادن و یک عده از افسرها را فرستادند به آمریکا و کلاس هایی تشکیل شد میان کلاسهای سیستم امریکایی؛
کارها کلاسه شده زیاد ابتکار و مغز در آن مطرح نبود. بعد از مدتی سر و کله اسرائیلیها هم پیدا شد و آنها هم مستشارهائی را فرستادند و البته حالا چطور شد که ما با اسرائیل ارتباط پیدا کردیم این داستان جداگانه است که اسرائیلیها از یک مسیری که بنده اطلاع ندارم ابراز تمایل کردند که با ایران مانند ترکیه ارتباط برقرار بکنند و مدعی شده بودند که ترکیه هم یک کشور مسلمان است و با آنها ارتباط محرمانه دارد شما هم ارتباط محرمانه داشته باشید اگر نمیتوانید سفارت داشته باشید اعلام بکنید با ما مبادله اطلاعات نظامی و اطلاعات مورد نظرتان را بکنید و ما هم هرچه داریم بشما میدهیم. در مقابل هم عوامل ما بیایند آنجا و فعالیتهایی در سفارتخانههای عربی بکنند.
این نظر مورد تائید اعلیحضرت فقید واقع شد و فرمودند که یک نفر از مدیرکلهای ساواک برود به آنجا.
سؤال: به بخشید شما فرمودید از مسیری که اطلاع ندارید حدس هم نمیزند از چه مسیری احیانا" مثلاً" میتوانسته باشد. و روی آن تصمیم می گرفتند.حدس نمی زنید چه مسیری بوده باشد؟
آقای قدر: من فکر میکنم امریکائیها ولی چون مطمئن نیستم چون اعلیحضرت گاهی مسیرهای خاصی مثلاً فرض کنید که یک سفیری با سفیر اسرائیل در یکجا صحبت میکرد و اظهارات منتقل میگرفتند. اینست که نمیشود گفت حتماً امریکائیها بودند
بعد از این امر ایشان مدیر کل اطلاعات خارجی که آقای عبدالحسین رحیمی بود بعنوان سفر حج رفت به مکه و بعد از سفر حج رفتند آنجا که خیلی عادی جلوه بکند. بعد هم رفتند به قبرس و از قبرس ویزای جداگانه روی یک کاغذی گرفتند و رفتند آنجا در آنجا پایهگذاری کردند ارتباط اطلاعاتی بین اسرائیل و ایران را که این پایهگذاری بعداً توسعه پیدا کرد و ارتش هم وارد شد و با ارتش هم ارتباط برقرار کردند و بعد هم با سازمانهای اقتصادی و وزارت کشاورزی و سایر دستگاهها هم یکی یکی آمدند و در حقیقت آنجا تبدیل شد بیک ستارت که هیچوقت اسمش سفارت نشد و در تهران هم یک یهودی اسرائیلی اصفهانی الاصل بنام عزری، او هم بعنوان سفیرشان در تهران معرفی شد و ارتباط برقرار بود بعد دامنه این توسعه پیدا کرد و منجر باین شد که یک قرارداد موافقتنامه میشود قرارداد سه جانبه بین ایران و ترکیه و اسرائیل امضاء شد که هر ٦ ماه ما در یکی از این کشورها ملاقات بکنیم و تبادل اطلاعات بکنیم و از خطرهای احتمالی همدیگر را مستحضر بکنیم و یک نوع همکاری محرمانه علیه دشمنان مشترکمان داشته باشیم که مسلماً اعراب بودند و خیلی هم خوب پیشرفت میکرد و با اطلاعات خیلی خوب میدادند.
سؤال: اسرائیلیها؟
قدر: بله و برخلاف آنچه که با ترکها از نظر ظاهری نزدیکتر بودند حتی بعداً نمایندگی آنها تبدیل به سفارت رسمی شد و ارتباط سیاسی برقرار کردند که ما هیچگاه نکردیم ولی با ما همیشه همآهنگی بیشتری داشتند و آنها در مورد مسائل ارامنه و اکراد اختلافات خیلی تند داشتند که گاهی به برخوردهای شدید منجر میشد ولی با ما هیچ.
ما نه در مورد ارامنه تعصبی داشتیم و مخالفتی داشتیم و نه در مورد اکراد به صورتی که آنها داشتند چون آنها کردها را به نام ترکهای کوهستانی مینامند و کرد نمیگویند و ممنوع است ولی ما اصلاً ایالت کردستان داشتیم و با کردها ارتباط داشتیم و که کردها را باید تقویت بکنیم تا کردهای مخالف را در خودشان مستهلک بکنند و با این ارتباطات دامنه فعالیت خودشان را اسرائیلیها در ایران خیلی وسیع کردند.
به طوریکه آمریکاییها، انگلیسی برای نمونه یک نفر هم در ساواک ندیدیم ولی پیشتر ارتباط محرمانه بین روسای دستگاه با مقامات انگلیسی بود که یک آقایی بنام الکساندر استوارت که او خیلی بالا بود که ما أصلا هیچوقت او را ندیدیم.
سؤال: یعنی در تهران بود.
آقای قدر: در تهران بود در سفارت انگلیس و او را من یکدفعه در واشنگتن دیدم که کمیته شد تخریب پیمان بغداد در اینجا تشکیل میشد که بعداً شده بود سنتو من در آنجا او دیدم با معاونش که آقایی قدر بود بنام دونالد میکنن و نمیدانم که من اسم این آقا را هم درست تلفظ میکنم یانه منظورم اسم استوارتسن است یا میکنن نمیدانم اسمش واقعاً همینطور است یک آدم لاغری بود فقط یک جلسه من او را در آنجا دیدم که توی منیت انگلیسی بود و بعد معلوم شد که در مستشاری سفارت انگلیس در تهران است.
مطالب مشابه
تغییر کارمزدهای شبکه پرداخت از سال جدید / احتمال پرداخت کارمزد توسط دارندگان کارت
ممکن است ندیده باشید
بازی های کشورهای اسلامی؛ والیبال نخستین مدال طلای تیمی کاروان ایران را رقم زد
هشدار امنیتی آمریکا به شهروندانش در روسیه
امیرعبداللهیان: نسبت به نتایج مذاکرات وین خوشبین و در عین حال جدی هستیم
ویدیو / ۳۰ خرداد ۶۸؛ استقبال رهبر شوروی از هاشمی رئیس وقت مجلس