شاه دوست داشت به عنوان کسی که نفوذ کمونیزم را سد کرده و منافع آمریکا را تأمین میکند شناخته شود آن دوره دستگاه اداری آمریکا دست دموکراتها بود دموکراتها اصولاً از این نظر انگلیسیها هم فکر هستند که روابط سالم بین ایران و شوروی نمیتواند به ضرر آنها باشد
سرویس تاریخ «انتخاب»: احمد میرفندرسکی، آخرین وزیرخارجه حکومت پهلوی بود. او در دولت بختیار به سمت وزیرخارجه منصوب شد. او سابقه فعالیت در شوروی را داشت و در زمان جنگ اعراب و اسراییل نیز تلاشهای زیادی برای ارسال کمک از مسکو به سوی کشورهای عربی بر علیه اسراییل داشت. میرفندرسکی در کتابی با نام «دیپلماسی و سیاست خارجی در ایران» در گفتگو با احمد احرار خاطرات خود را بازگو کرده است. مطلب زیر، مصاحبه ضیا صدقی با احمد میرفندرسکی در پروژه تاریخ شفاهی هاروارد است که روزانه ساعت ۳ در بخش تاریخ انتخاب منتشر میشود.
روایتکننده: آقای احمد میرفندرسکی تاریخ مصاحبه: ۴آوریل ۱۹۸۴ محل مصاحبه: پاریس – فرانسه
مصاحبهکننده: ضیاء صدقی نوارشماره ۲:
س - چه سالی بود آقای میرفندرسکی؟
ج ـ دقیقاً ، در سال ۱۹۶۶، در اردیبهشت ۱۹۶۶ درماه مه ۱۹۶۶. پرسیدم چه خبر است؟ گفتند که اعلیحضرت احضار فرمودند. گفتم به تشریفات در با را طلاع بدهید من لباس مناسب ندارم. از دربار جواب آمد که اعلیحضرت فرمودند، ایشان را برای کارمیخواهم نه برای مهمانی که لباس معینی تنشان بکنند. ما با همان لباس خاکستری روشنی که داشتیم شرفیاب شدیم در صورتیکه سفرا اگر از ماموریت میآمدند حضوراً علیحضرت میرفتند حتمـــــــــا باید با ژاکت باشند ولی از این سربند من دیگر همیشه هر وقت میآمدم برای گزارش همیشه با لباس معمولی البته تیره شرفیاب میشدم و ژاکت را ملغی کردم که بعد از منهم عدهای از سفرا ملغی کردند البته رئیس تشریفات خون خونش را میخورد ولی ما کارخودمان را از پـــــــــش بردیم تشریفات خوب است ولی بشرط اینکه مانع کارنشود به شرطی که درخت جنگـل را نپوشاند از نظر آدم. وقتی وارد اتاق انتظارا علیحضرت شدم قریب سه ربع بعد در اتاق باز شد و شخص سیدضیاء الدین آمد بیرون. بعد من بلافاصله رفتم تو عرض کردم من سند کتبـی ندارم و این را هم جایی ننوشتم، قصدهم ندارم بنویسم چون اگرچیزی بنویسم باید بقول فرنگی مآبها رفرانس داشتـــــــــه باشم، استناد باید بکنم. من که نمیتوانم بگویم از بایگانی مؤلف یا نویسنده، این اصطلاح درست نیست.
ولی میتوانم بگویم شاه یکی از لطفهای تاریخ شفاهی همین نکته باشد که الان خدمتتان عرض کردم. اعلیحضرت قریب نیم ساعت در زمینه روابط ایران و شوروی صحبت کرد. باید خوب باشد، باید توسعه پیدا کند ما ادعایی نسبت به آنها نداریم، آنها هم باید از ادعای گذشتهشان صرف نظر کنند. از فحوای کلام اعلیحضرت دریافتم که مذاکره طولانی که خودم شاهد سه ربعش بودم لااقل با شخصی که به این اصول معتقد بود داشتند و یکی از مسائلی که مطرح است اینست که انگلستان مخالفتی با روابط خوب ایران و شوروی به شرط اینکه به منافعش لطمهای نخورد مخالفتی ندارد بنابراین، خلاصه میکنم یکی از اشخاصی که در این روابط دخیل بود شخص سیدضیاء الدین طباطبایی مشاور طرف اعتماد، اعلیحضرت والبته محاسن این روابط را. توانسته بود به اعلیحضرت بفهماند و اعلیحضرت هم درک کرده بود چون واقعاً میل داشت که روابط بین ایران و شوروی حتی المقدور خوب باشد. لااقل آنوقت یکی از اولویتها، اگر نگوی بزرگترین اولویت را بعداً ز روابط خوب با آمریکا حتی جلوتر روابط خوب با اتحاد شوروی میدانست. این را برای خودش و تاج وتختش یک نوع بیمهای تصور میکرد.
س- این تصمیم با مخالفت مقامات آمریکایی روبرو نشد؟ یا هرگز شما شاهدا، آنها ناراحتی نسبت به این تصمیم ابراز کرده باشند؟
ج ـ آن دوره دستگاه اداری آمریکا دست دموکراتها بود دموکراتها اصولاً از این نظر انگلیسیها هم فکر هستند که روابط سالم بین ایران و شوروی نمیتواند به ضرر آنها باشد اگر زیاده از حد متمایل به شوروی نشود ایران یا شوروی زیاده از حد دخالت و نفوذ را دنبال نکند. اعلیحضرت هم به عقیده آمریکاییها آنوقت زیاد اهمیت نمیداد، چون میدانید دستگاه دموکرات اصولاً از ایشان بعنوان کسی که ایران را ثابت نگه میدارد دفاع میکرد نه اینکه بهعنوان شخصی که مورد علاقه قلبی دستگاه آمریکا باشد. البته بعداً عوض شد در دوره جمهوری خواهان عوض شد. اعلیحضرت هم دوست داشتند به عنوان کسی که جلوی نفوذ کمونیزم را سد کرده و منافع آمریکا را تأمین میکند شناخته شود.
س - آقای میرفندرسکی، در ۲۱ ژوئن ۱۹۶۵ شاه سفری ۹ روزه به اتحادشوروی کرد. در آن زمان در آنجا حضور داشتید؟
ج - من در آن زمان معاون سیاسی و پارلمانی وزارت امورخارجه بودم و در رکاب اعلیحضرت نبودم ولی سه ماه بعداز آن سفر به مسکو رفتم و اعزام من به مسکو در واقع نتیجه آن سفر بود. در آن سفر بود که اعلیحضرت تصمیم گرفتند و به وزیر خارجه گفتند که معاون سیاسی و پارلمانی وزارت امورخارجه را بفرستید به سمت سفیر در مسکو. او هم آمد به من ابلاغ کرد همانطوریکه جلسه پیش برای شما گفتم سه ماه بعدما عازم مسکو شدیم در مهرماه ۱۹۶۵ یعنی دقیقاً ۱۳ اکتبر ۱۹۶۶ من استوارنامههایم را به معاون صدر هیئت رئیسه اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی دادم.
س - شما از آن سال تا سپتامبر۱۹۷۱ دقیقاً شش سال و در آن زمان آیا جریان مهمی در روابط ایران و شوروی اتفاق افتاد که در خاطر شما ثبت شده باشد؟
ج - جریانات همه مهم بود چون هر روز یک چیز نو و مطبوعی میآورد با خودش. روابط مرتب در رشد بود. من شاهد بودم همانطوریکه باغبانی شاهد یک گلی است که این گل چطور آهسته آهسته باز میشود، شکوفا میشود هر روز برگ بر برگهایش علاوه میشود.