محسن رضایی گفت جناح حزب توده کبریت بی خطر است/محسن رضایی دائم در درگیری های کردستان بود/سال 58 اطلاعات در جایی جمع می شد که الان وزارت اطلاعات است همان موقع آقا محسن تحلیل دیر هضمی به ما داد که اینها از دم آمریکایی هستند اصلاً فکر نکنید به شوروی وصل اند. اسم همهی گروههای سوپر چپ را آورد؛ به خصوص دموکراتها را گفت که آمریکایی هستند و فقط جناح حزب توده غنی بلوریان و اینها را گفت که وابسته به شوروی و کبریت بی خطر هستند و چندان مشکلی با آنها نداریم واقعاً هم آنها نمیخواستند مسلحانه بجنگند یادم هم نیست وارد این مسائل شده باشند. فقط انشعابشان را یادم هست که از قاسملو و دار و دستهاش انشعاب کردند و رفتند ولی بالاخره جاسوس و خائن بودند آقا محسن این را گفت و این از اولین صحنههای اطلاعات است که دارم عرض میکنم.
سرویس تاریخ «انتخاب»: کتاب رعد در آسمان بی ابر: تاریخ شفاهی مبارزه امنیتی با سازمان مجاهدین خلق، توسط نشر ایران در سال ۱۴۰۰ منتشر شده است. این کتاب مجموعه مصاحبههای محمد حسن روزی طلب و محمد محبوبی با جمعی از مسئولین امنیتی دهه شصت در رابطه با برخوردهای امنیتی با سازمان مجاهدین خلق است. «انتخاب» روزانه بخشهایی از این گفتگوها را برای علاقهمندان منتشر خواهد کرد. به دلیل ملاحضات امنیتی، نام مصاحبه شوندهها ذکر نشده و تنها عنوان آنها در متن آمده است.
-اوایل حال و هوای واحد اطلاعات سپاه چگونه بود؟
ما به این شکل جمع نبودیم. در همین مسجد مسلم ابن عقیل منطقهی ۱۱ سپاه تهران بود. چیزی هم به اسم منطقهی سپاه نداشتیم؛ میگفتند سپاه منطقهی ۱۱. هنوز سپاه تهران هم تشکیل نشده بود. سال ۱۳۵۸ بود و سپاه هنوز گله گله در جاهایی شعبه داشت. البته جاهایی مثل پادگان ولیعصر و اینها مرکزیت داشتند، ولی مسئول ما نبودند؛ یعنی اطلاعات مرکزش همین ستاد مرکز بود که الان وزارت اطلاعات است.
ما اینجا میآمدیم و خط دهی بود و سرگروههای اطلاعات در آنجا بودند و دو سه تا از نواحی تهران به هر کدامشان وصل بود ما دیگر بالاتر از آنها را نمیشناختیم. البته میدانستیم کیستند و اسامی را داشتیم ولی خودشان را ندیده بودیم و اینها هم خیلی رونشان نمیدادند فهمیده بودیم که یک نفر به اسم محسن رضایی مسئول اطلاعات شده است. محسن رضایی هم دائماً در کردستان و در درگیریها بود. شورای مرکزی سپاه - نه شورای مرکزی اطلاعات - هم ما را دعوت می. کردند حالا شاید هم اطلاعاتیها بودند وگرنه خیلی شلوغ میشد اولین شورای اطلاعات که رفتیم، دیدم برادر سیه چردهای نشسته است و هیکل لاغر و قلمی تقریباً شبیه عکسهایی که امروزه از حاج احمد متوسلیان میبینیم؛ یک شلوار کماندویی به پا و یک جلیقهی به قول ما مامان دوز از این جلیقههای دستباف پشمی به تن داشت. خلاصه، تیپش اصلاً اطلاعاتی نبود. ریش هم داشت. ما آن موقع باید ریشهایمان را کوتاه نگه میداشتیم. دو سه بار خواستم بپرسم برادر شما اشتباه نیامدی؟ ولی دلم نیامد و با خودم گفتم ضایع می. شود حزب اللهی است و اینجا نشسته است. چه کارش داری؟ ! بعد یکی از دوستان که سرگروه بود گفت: خب حالا برادر رضایی که از کردستان، آمدهاند گزارشی دربارهی وضعیت آنجا میدهند تازه متوجه شدم این رئیس کل همهی این هاست خدا را شکر میکنم که خودم ضایع نشدم.
همان موقع آقا محسن تحلیل دیر هضمی به ما داد که اینها از دم آمریکایی هستند اصلاً فکر نکنید به شوروی وصل اند. اسم همهی گروههای سوپر چپ را آورد؛ به خصوص دموکراتها را گفت که آمریکایی هستند و فقط جناح حزب توده غنی بلوریان و اینها را گفت که وابسته به شوروی و کبریت بی خطر هستند و چندان مشکلی با آنها نداریم واقعاً هم آنها نمیخواستند مسلحانه بجنگند یادم هم نیست وارد این مسائل شده باشند. فقط انشعابشان را یادم هست که از قاسملو و دار و دستهاش انشعاب کردند و رفتند ولی بالاخره جاسوس و خائن بودند آقا محسن این را گفت و این از اولین صحنههای اطلاعات است که دارم عرض میکنم.
-چطور به ستاد مرکزی رفتید؟
اینها دائماً ما را دعوت میکردند که برای جلسات برویم و بعد، تشکیل پرونده برای عضویت بدهیم. بعضی از آقایانی که الان مقابل نظام هستند، از ما مصاحبه میگرفتند.
-بندهی خدایی میگفت جوری با ما مصاحبه میکردند که به آن شکل از ما بازجویی هم نکرده بودند!
بله این شیوهی ورود ما بود؛ اما این که بخش عملیات چگونه راه افتاد؛منظورم عملیات اطلاعاتی است داستانش این است که در سال ۱۳۶۰ قائم مقام اطلاعات تهران گفت: «به ما گفتهاند یک بخش عملیات ویژه راه بیندازید. » ایشان تلفنی به من گفت: «میخواهیم عملیات را راه بیندازیم کسی مد نظرت هست؟ » آن موقع احساس میکردیم منافقین در مخابرات عامل نفوذی دارند به او گفتم: «رضا یادت هست؟ گفت: «کدام رضا؟ » با اشاره: گفتم آن که میرفت روی سکو و شیرجه میزد! » گفت: آره، خیلی عالی است البته او الان غرب پیش آقای هدایت است ولی پیشنهاد بسیار خوبی است. نتیجهاش را به شما میگویم.